محل تبلیغات شما

باران نم نم می زند بر خاک دود آلود ، من درست مانند خیلی از آدم های اطرافم محو تماشای سیل ترافیک ماشین هایی هستم که با بنزین سه برابری دود می کنند و گهگاه بد وبیراه نثار هم می کنند.

باران به سر و صورتم می زند و نرم نرم کل کیفم رنگش تغییر می کند، همه چیزهای اطرافم نرم نرم رنگ باختند ،کی به این جهان سیاه و سفید رسیدم خدا می داند .

حالم اصلا خوب نبود، یعنی اصلأ خوب نیست ،بین برزخ و جهنم معلقم ،نه این طرف چنگی به دل می زند و نه جرئت سقوط دارم ، یک رشته ی کمی محکم تر از مو مرا به زندگی چسبانده ، دست و پا می زنم ، مدام بیشتر فرو می روم در باتلاق خود ساخته. تقویم گوشی نوشته امروز روز جهانی معلولین است ، فکر می کنم به حرف های روانشناسی رشد ، فکر می کنم که انرژي آدم ها در کمبود ها منتقل می شود و کمبود ها را جبران می کند، برخى نبودها برای رشد اامی است برای از نو تازه شدن برای اثبات ها و توانستن ها . بعد خسته و ناامید تر از قبل سخره می گیرم این مثبت اندیشی احمقانه را، تم امیدواری و لبخند دائم من حالا کم کم در مه ای غليظ گم می شود ،منم و آسمان ابری غبار آلود، منم و هوایی که مدتهاست غایب است و شاید اصلأ منم که نیستم.

 

اگه بارون بباره!!!!

پاییز را بدرقه کردیم حالمان هنوز پاییزی است....

هذیان به وقت بی وقتی

، ,ها ,نرم ,زند ,تر ,فکر ,می زند ,فکر می ,، فکر ,کمبود ها ,می کنم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها